یادکرد حاج سعید قاسمی از حاج احمد متوسلیان
قبل از نوشتن هر چیزی میلاد با سعادت حضرت علی(ع) تبریک عرض می نمایم
سعید قاسمی از یاران نزدیک حاج احمد متوسلیان در مقالهای تفصیلی به بیان جزئیاتی از نقش موثر و بی بدیل حاج احمد متوسلیان در جبهه های حق علیه باطل در سالگرد ربوده شدن وی به همراه سه دیپلمات ایرانی پرداخته است.
متن این مقاله به شرح زیر است:
یک قوم تو را شهید میخوانند یک قوم تو را اسیر میدانند
اما چه کنم که ناجوانمردان تصویر تو را زخویش میرانند
مرحوم محمد رضا آقاسی
براستی که "انتظار " چه سخت است و نیز چشم به راه بودن عزیزی که حاضری برای دیدنش جانت را هم بدهی. همانند "یعقوب " که سالها چشم انتظار "یوسف " بود هم به کهف دل و هم به اشک چشم . تو گوئی این تقدیر آدمیزاد است، انتظار را می گویم . چرا که خداوند قامت دین و عزت بندگانش را بر قیام مومنین و منتظران استوار کرده است و ذلت شان را در قعود، و در این میان ناب ترین مکتب وحی ( مذهب اهل بیت(ع)) را بدرستی "مذهب انتظار " نامیده اند. مذهبی که پیروانش را یعقوب وار به چشم انتظاری "یوسف زهرا " فراخوانده اند و از میان یعقوبان زمانه پر بلای ما که به ابتلای فراغ یوسفشان آزموده شدند یکی هم یعقوب داستان ماست.
بیست وشش سال بود که حاج غلامحسین هر روز که برای نماز صبح برمیخواست، نمازش را به این امید اقامه میکرد شاید که امروز چشمش به جمال برومند فرزندش و قامت رشیدش منور گردد. بیست و شش سال بود که حاج غلامحسین صاحب قنادی متوسلیان هر روز به این امید که امروز شیرینی رهایی پسرش را خواهد پخت کسب روزانهاش را آغاز میکرد. بیست و شش سال بود که حاج غلامحسین امید آن را داشت که امروز دیگر خبر آزادی فرزندش را به مادر احمد خواهد داد و او را از انتظار خواهد رهانید.
زمزمه هر روزه حاج غلامحسین در این بیست و شش سال با خود این بیت حافظ بود که:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
بیست و شش سال که برای او بیست و شش سال حسرت بود، رنج بود، آب شدن بود، بیست و شش سال سوختن و دم برنیاوردن و بیست و شش سال داغ فراغ فرزند بر دل. بیست و شش سالی که شاه بیت دعاهای شب و روز پدر این بیت بود که:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
فرزندی که بیست و شش سال پیش برای ادای تکلیف و مأموریتی که ولی امر زمانه ، انقلاب و نظام بر دوشش نهاده بود و به منظور جهاد با فرزندان صهیونیست آل یهودا و دفاع از مردمان مظلوم و رنج دیده سرزمین سدر و سلام رنج هجرت و جهاد و نیز اسارت را به جان خرید. هجرتی بیبازگشت توأم با بیست و شش سال بی خبری از سرنوشت او و همرزمانش. هجرتی برای جهاد که ثمره بزرگی بر جای نهاد. رویش شجره طیبه مقاومت اسلامی در خاک سرزمین سدر و سلام، شجره ای طیبه که ثابت کرد خانه غاصبین قدس از لانه عنکبوت هم سست تر است. .
احمد اگرچه نیامد اما حاج غلامحسین رفت. حاج غلامحسین در این بیست و شش سال همچون پروانه در شعلههای آتش اشتیاق وصل احمد سوخت تا به مقام فناء رسید و اگرچه به وصل احمد نرسید اما به وصل خدای احمد رسید و این چنین شد که "حاج غلامحسین متوسلیان " در شب شانزدهم خرداد ماه 1387 دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت خدا پیوست.
داستان یوسفان گمگشته سرزمین ما هنوز به سرانجامی نرسیده است و پدرانی "یعقوب وار " چشم انتظارند آنچنان که گاه این چشم انتظاری با ملک مرگ پیوند می خورد و بوی پیراهن به جای عطر یاس به بوی کافور تبدیل می شود.
سالگرد اسارت چهار دیپلمات ، بهانهای شد تا دیگربار خاطره شیر در زنجیر، حیدر کرار رزمندگان صفشکن سپاه خمینی(ره)، علمدار رشید تیپ خیبرشکن 27 محمد رسولا...(ص) و فاتح خرمشهر، "حاج احمد متوسلیان " از بایگانی بدر آید. همو که اگر امیر مؤمنان در وصف "مالک اشتر نخعی " سردار بی بدیل سپاهش فرمود " انه سیف من سیوف ا... " هم بر این قیاس میتوان احمد را نیز "شمشیری از شمشیرهای خمینی " انگاشت. مرد غریبی که هنوز از یادها نرفته است با آنکه تا هم امروز پیش از 9826 روز از اسارتاش در دستان فرزندان صهیونیست آل یهودا میگذرد. مردی که کافی بود تا فقط یکبار طعم همنفسی با او را چشیده باشی تا حلاوت آن هم نفسی مانع از آن شود که او را از لوح ضمیردلت پاک کنی و بر آن باشی، تا حلاوت یادش را هماره با خود داشته باشی و نه یادش را، که صلابتش را، مهر و عطوفتش را، چشمان نافذ و پر از شرمش را، تدبیر و درایتش را و مهمتر از همه ولایت پذیریش را.
این نوشتار در حکم "یادکرد " و غبارروبی از یاد و خاطره حاج احمد متوسلیان است. مردی که به شهادت کارنامه عملیاتی و جهادیاش به مثابه زبدهترین و نخبهترین فرمانده عملیاتی و رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا مقطع اسارتش توانست تیپ تازه تأسیس "محمد رسولا...(ص) " را به مرتبه و مقام زبدهترین و برترین یگان رزمی سپاه پاسداران بر کشد و این جایگاه را طی دو عملیات غرورآفرین "فتحالمبین " و "الیبیتالمقدس " تثبیت نماید. مردی که با چنین کارنامه درخشان و بی نظیری در عداد بی ادعاترین و متواضع ترین فرماندهان جنگ قرار داشت و به چیزی جز ادای تکلیف و اجرای امر ولی تا پای جان نمیاندیشید.
این قلم مناسب دید در سالگرد اسارت احمد و در پاسخ به روایت مغشوش ، نادرست ، تجدیدنظرطلبانه و شبهه افکنانه یکی از نامزدهای انتخابات دهم ریاست جمهوری که از قضا خود در آن زمان از مسئولین ارشد اجرائی کشور و دست اندر کار آن قضایا بوده است، یکبار برای همیشه این مهم را به انجام رساند. حقیقت احمد متوسلیان و حرکت ولائی و ایمانی اش و نیز حقیقت امامِ احمد تابناک تر و تابنده تر از آنست که مغرضان و کج اندیشان بتوانند در پی تکذیبش بر آیند که " شجره طیبه " ای را ماند که " اصلها ثابت و فرعها فی السماء ".
کلمات کلیدی :
» نظر